شهید موسوی دامغانی

آثار شهید سید ابوالقاسم داودالموسوی - موسوی دامغانی

شهید موسوی دامغانی

آثار شهید سید ابوالقاسم داودالموسوی - موسوی دامغانی

شهید موسوی دامغانی

این وبگاه سعی دارد کلیه آثار شهید سیدابوالقاسم داودالموسوی معروف به موسوی دامغانی را حفظ و نشر نماید.
انتشار آثار فرهنگی - مذهبی و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره کلیه شهدا و بزرگان دین که جهت روشن نگهداشتن چراغ فروزان اسلام عزیز شیعی زحمات زیادی را متحمل شده‌اند، جزء رئوس وظایف این وبگاه است.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید داودالموسوی» ثبت شده است

شهدای مدافع حرم از منظر مقام معظم رهبری

 

بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم

(۱۳۹۵/۰۹/۰۱)


خیلی خوش آمدید برادران و خواهران خانواده‌ی عزیز شهید حرم؛ کسانی که داوطلبانه به این میدان می‌روند، دو سه خصوصیّت در اینها هست که ممتاز است. یکی این است که اینها غیرت و تعصّب دفاع از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام را دارند.
اینهایی که می‌روند، یکی از احساسات و روحیه‌شان همین است که می‌خواهند از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام دفاع کنند. پدرها و مادرهایشان هم همین‌طور. در اظهاراتی که یکی از مادران شهدا خطاب به حضرت زینب داشت این بود که: "من محمدحسین خودم را دادم به شما!" این خیلی باارزش است؛ آن غیرتی که نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام که در هر مؤمنی باید وجود داشته باشد.
دوّمین خصوصیّت بصیرت است. کسانی که این بصیرت را ندارند با خودشان می‌گویند: اینجا کجا، سوریه و حلب کجا؟ این بر اثر بی‌بصیرتی است. [حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام] فرمود که فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا.» نباید منتظر ماند که دشمن بیاید داخل خانه‌ی آدم، بعد آدم به فکر دفاع از او و خانه بیفتد. دشمن را باید در مرزهای خودش سرکوب کرد.
افتخار جمهوری اسلامی، امروز این است که ما در مجاورت مرزهای رژیم صهیونیستی و بالاسر آنها نیروهای حزب‌الله یا نیروهای مقاومت یا نیروهای اَمَل را داریم. اینکه اینها این‌قدر ناراضی هستند و می‌گویند جمهوری اسلامی چرا دخالت می‌کند، به این خاطر است. این خیلی افتخار بزرگی برای اسلام و جمهوری اسلامی است. جوان‌هایی که رفتند به سوریه و عراق و عمدتاً به سوریه، این بصیرت را داشتند. یک عده‌ای امروز اینجا نشسته‌اند در خانه و نمی‌فهمند که قضیه چیست.
نکته‌ی سومی که در اینها وجود دارد، شوق شهادت است. بعد از پایان جنگ تحمیلی، مایی که در جریان کار بودیم، احساس می‌کردیم که یک جادّه‌ی دوبانده‌ی وسیعی جلوی رویمان بود که این بسته شد؛ جادّه‌ی شهادت! مثل یک دری که ببندند. کسانی که آن موقع، جهاد و شهادت در راه خدا را دوست داشتند، دلشان را غم گرفت. این فرزندان شما غالباً کسانی هستند که آن دوره را درک نکردند؛ در اینها هم آن احساس شوق بود که بلند شدند و رفتند.
الان هم [جوانها] به من نامه می‌نویسند، البته من جواب نمی‌دهم به این نامه‌ها. مرتّب جوان‌ها از اطراف کشور نامه [می‌نویسند]، التماس [می‌کنند]، خیال می‌کنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت بکنم؛ که آقا اجازه بدهید ما برویم سوریه برای جهاد. این شوقِ شهادت است و خیلی مهم است.
اگر در یک ملّتی، در یک قوم و جمعیّتی، قدرت و قوّت چشم‌پوشی از زندگی باشد، این قوم شکست‌بخور نیست. ما‌ها که گاهی اوقات در مقابل حوادث کم می‌آوریم، به خاطر این است که دودستی چسبیده‌ایم به زندگی و زیبایی‌های زندگی. زندگی یعنی چه؟ زندگی فقط نفس کشیدن خود ما نیست؛ زن و بچه و پدر و مادر ما هم زندگی است. پول و عنوان و اعتبار ما هم؛ به این چیزها چسبیده‌ایم. وقتی به این چیزها چسبیدیم، در مقابل حوادثِ سخت، کم می‌آوریم؛ اما کسانی که این قوّت و اراده در آنها هست که از زندگی چشم بپوشند، اینها بلند می‌شوند می‌روند به میدان شهادت.
بچه‌هایی که شماها دادید، چه همسران، چه فرزندان، چه پدران و مادرانشان، بدانند که واقعاً مایه‌ی افتخارند. این فقط شعار نیست؛ واقعیّت قضیّه این است. [اینها] در هر ملتی که باشند - حالا ممکن است شناخته شده نباشند برای فلان شهر، برای فلان روستا. [ممکن است کسی] مشغول یک شغل معمولی است؛ ستاره نیست، مثل بعضی‌ها که در جوامع به‌خاطر هیاهو به توهّم ستاره شدن هی دارند کار می‌کنند؛ اما اینها - ستاره‌ی واقعی‌اند؛ ستاره در چشم ما نیستند؛ ما که چشممان نزدیک‌بین و کوته‌بین است؛ در ملأ اعلی اینها. ستاره‌اند.

 

 

  • علی پیله وران

 

صفحه شهید لطفی نیاسر در اینستاگرام

روی تصویر زیر کلیک کنید.

معرفی کانال شهید محمد مهدی لطفی نیاسر در پیام رسان سروش

 


 

کانال شهید لطفی نیاسر در پیام رسان سروش

روی تصویر زیر کلیک کنید.

معرفی کانال شهید محمد مهدی لطفی نیاسر در پیام رسان سروش

  • علی پیله وران

 

اصغر اگر ز عطش تشنه و بی تاب شدی

 

 

اصغر اگر ز عطش تشنه و بی تاب شدی 
به روی دست پدر خوب تو سیراب شدی 

 

شمر رحمی نه اگر بر دل بی تابت کرد 
نوک تیر ستم حرمله سیرابت کرد

 

گفت پیکان چه بگوش تو که مدهوش شدی 
چه شنیدی که به یک مرتبه خاموش شدی

 

طایر هوش ز سر رفت ز مدهوشی تو 
ناله ی من به فلک رفت ز خاموشی تو

 

نور چشما بگشا دیده ز هم خواب بس است 
برونم طاقتت از این دل بی تاب بس است 

 

بود امیدم که توام یار بهر حال شوی 
بزبان آئی و هم صحبت اطفال شوی 

 

هوسم بود هم آواز به مادر باشی 
نقل مجلس شب دامادی اکبر باشی 

 

گر دلم سوخت پس از مرگ عزیزان دگر 
سوخته، داغ تو جان من ابا جان پسر

 

زانکه اندر دم جان دادنت ای دل خسته 
دست های تو بدی خسته و پایت بسته 

 

سینه بگداخت از این غم که تو با این دل ریش 
دست و پائی نزدی در دم جان دادن خویش 

 

جودیا بگذر از شرح و غم و باش خموش 
که ز غم فاطمه غش کرد و علی شد مدهوش

 

 

  • علی پیله وران

سلام بر محرم 94

 

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـر ازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست و مشک اباالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک اباالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
سلام من به محرم به دسـت و بـازوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گلـوی پـاره اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
بـه آن ملیـکـه کـه رویش، ندیده چشم مدینه
سـلام من بـه محـرم بـه عاشقی زُهیرش
به بـاز گـشـتـن حُر و عروج ختـم به خیرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
به رو سپیدی عون و به بوی عطر عجیـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

  • علی پیله وران